loading...
ایل جلیل باصری
علی اصغر بازدید : 862 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

 ایل باصری از بقایای نژاد پارسی (ماد و پارس) ساکن جنوب ایران و معروف به پارسی ها بوده اند که مرور زمان آن را به پاساری و باصری تبدیل نموده است.  ییلاق این ایل عبارت است از سرحد چهار دانگه تا مجاورت پایتخت پارسها یعنی پاسارگاد . ایل راه آن ها از طریق راه ارتباطی پاسارگاد به تخت جمشید تنگ بلاغی و کمین است و قشلاق ایل بهترین مراتع در دشت های پر نعمت لارستان مانند دشت هرم از سحرگاه تا بنارویه و دشت گور و دشت موش می باشد.

برخی از پژوهشگران بر این باورند که ریشه ی کلمه ی باصری از پاسارگاد گرفته شده که در ابتدا پاساری بوده و سپس معرب آن باصری شده است.البته این یک نظریه است و با این که مدرکی در این زمینه وجود ندارد ولی بیشتر بزرگان و پیران قبیله این موضوع را تأکید می کنند که باصری از پاساری گرفته شده است. [به گفته فردیک بارث در کتاب ایل باصری باصری ها ایلی چندزبانه هستند گروهی به زبان فارسی گروهی به زبان ترکی و بخش اندکی هم به زبا ن عربی صحبت می کنند و بخشی از آن ها ازخراسان به فارس مهاجرت کرده اند.

به ادامه مطلب بروید :

علی اصغر بازدید : 378 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

 

مقاله حاضر بخش هایی از ترجمه سخنرانی اینجانب در سومین گردهمایی فرهنگ و موسیقی کشورهای ترک زبان جهان است که در روزهای سوم و چهارم می 2011 (13 و 14 اردیبهشت 1390) از سوی دانشگاه دولتی آتاتورک در شهر ارض روم ترکیه برگزار گردید.

 

این سخنرانی که  به ترکی استانبولی و با عنوان (باصری ائلی و دیلی) قرائت گردید، مورد تحسین هیأت علمی همایش قرار گرفت و بعنوان سخنرانی برگزیده حائز رتبه برتر و شایسته دریافت لوح سپاس   شناخته شد و از سوی آقایان پروفسور حکمت کوچاک (رئیس دانشگاه آتاتورک) و دکتر علی کافکاسیالی (دبیر همایش) مورد تقدیر قرار گرفت. .

 

همچنین نگارنده در روز دوم همایش بعنوان عضو اصلی پانل علمی  انتخاب و در جایگاه هیأت رئیسه حضور یافته و ضمن ایراد سخنرانی به سؤالات اساتید و دانشجویان دانشگاه در خصوص ایل باصری پاسخ گفت.

 

نوشتار زیر چکیده ای از این سخنرانی  است که به علاقه مندان فرهنگ و ادبیات کشور عزیزمان ایران تقدیم  می شود.

 

                   

 

                   

 

                              

 

 

 

تأملی در منشاء پیدایش و زبان ایل باصری

 

مقدمه :

 

ایران کشوری است با تاریخ و تمدنی کهن که ایلات و عشایر سهم مهمی در تاریخ سیاسی آن داشته اند.با روی کار آمدن سلجوقیان ، عده زیادی از قبایل مختلف ترک زبان آسیای مرکزی به ایران سرازیر شده و در سراسر این کشور پراکنده شدند.

 

بخش عمده ای از این طوایف نظیر: خلج ها، افشارها، اینانلوها، قشقایی ها، بهارلوها، قراگوزلوها، نفرها و باصری ها به صورت آرام و تدریجی در ناحیه ای حد فاصل جنوب سلسله کوههای زاگرس تا سواحل خلیج فارس ساکن شدند.

 

بعدها "امیر غازی شاهیلو" از فرماندهان سپاه شاه اسماعیل صفوی این ایلات را گرد هم جمع کرده و به صورت یک واحد سیاسی اجتماعی و نیروی متحد به نام قشقایی سامان داد. یکی از نوادگان او به نام : "جانی خان قشقایی"توانست این ایل را به قدرت درجه اول فارس تبدیل کند. وی که یکی از مقتدرترین خان های ایل قشقایی است در زمان فتحعلی شاه قاجار لقب "ایلخانی" گرفت. ایلخانی گری "جانی آقا" محدود و منحصر به ایل قشقایی نبود، بلکه نامبرده ایلخان کل ایلات فارس بود.سابقاً در ایران فقط به رییس ایلات خراسان ایلخانی" خطاب می شد و به رؤسای سایر ایلات "ایل بیگی" می گفتند.

 

" ناصر الدین شاه قاجار" به اقتدار روز افزون و قدرت سیاسی قشقایی ها بسیار سوءظن داشت.چرا که رشادت ها و بی باکی های "سهراب خان" و "داراب خان قشقایی" در مقابل تجاوز قوای استعمارگر انگلیسی در جنوب ایران سبب برپایی قیام های مختلف علیه انگلیسی ها و قوای حکومتی شده بود. لذا شاه قاجار همواره به دنبال بهانه ای برای تضعیف این ایل بود.تا اینکه بین ایل قشقایی و ایل عرب (که در آن زمان متحد انگلیسی ها بود)، جنگی در گرفت که منجر به کشته شدن "ایل بیگی" ایل عرب گردید.

 

با این رویداد وحشت ناصرالدین شاه بیشتر شد و با تحریک انگلیسی ها مصمم به تضعیف قدرت قشقایی ها گردید. او به این منظور "قوامی های شیراز" را وادار کرد که اتحادی از "پنج ایل متفرق" به وجود آورند. این اتحاد بعدها به "ایلات خمسه" شهرت یافت و قیمومیت آنها رسماً به مدت ده سال به قوام الملک شیرازی واگذار شد.

 

اتحادیه مذکور با گردهمایی پنج ایل که عبارت بودند از : "اینانلو، بهارلو، نفر، باصری و عرب" در سال 1275 قمری با هدفَ، مقابله با قدرت روزافزون قشقایی ها و حفاظت از کاروان های جنوب تشکیل گردید.

 

این ایلات بنا به نوشته "مسعود کیهان" در"جغرافیای مفصل ایران" : "به استثناء "طایفه عرب"، بیشتر از قشقایی ها هستند که به تدریج تخت قاپو شده اند.

 

"ایل خمسه" بعد از ایل قشقایی،بزرگترین ایل فارس و بر اساس سرشماری سال های اخیر پنجمین ایل پرجمعیت ایران است.

 

سه طایفه "بهارلو"،"اینانلو" و" نفر" که اصالتاً از ایلات ترکستان می باشند در زمان سلاطین سلجوقی به فارس مهاجرت کرده اند و به زبان ترکی تکلم می کنند. و به گفته "محمد بهمن بیگی": "با وجود اختلاف شکل و اندام و تباین لهجه ی زبان، از قشقایی ها هستند.ولی در عرف و عادت مشابهات بیشتری دارند."

 

طایفه عرب که خود به دو دسته "جباره" و "شیبانی" تقسیم می شوند، بنا به گفته "میرزا حسن فسایی" در "فارسنامه" : از اعراب بادیه، "نجد و عمان و یمامه عربستانند" که در زمان خلیفه بنی امیه و بنی عباس برای تسخیر مملکت فارس و نظم نواحی به ایران آمده اند.

 

"عرب های شیبانی" در زمان صفویه صاحب نفوذ و قدرت بودند و سواران و پیاده های آنها همواره در لشکر فارس حضور مؤثری داشتند

 

اما طایفه باصری که بخش عمده ای از ایلات خمسه را تشکیل می دهد، پیشینه مبهمی دارد. علی رغم پژوهش های فراوان و ارائه نظرات مختلف در خصوص منشأ پیدایش این ایل ، اصالت و زبان آن ، هنوز هیچ محققی با قاطعیت و ارائه مدارک مستند در خصوص اصالت و زبان مردمان این ایل مطلب قابل توجهی ارائه نکرده است.

 

همین تناقض های نوشتاری و گفتاری باعث گردیده تا در پاره ای از کتب و نوشته ها، باصری ها از ایلات اصیل فارسی زبان، در برخی منابع از گروه قبایل ترک زبان، و در بعضی نوشته ها از باقیمانده ایلات عرب زبان به شمار آورده شوند.

 

در این نوشتار تلاش کنیم با نگاهی موشکافانه و دقیق و با استناد به نشانه ها و علائم به جای مانده و قوم نگاری های تاریخی، باز تعریفی علمی و مستند در خصوص منشاء و هویت تاریخی و زبانی باصری ها ارائه نمایم.

 

                 

 

پیشینه:

 

باصری ها که در برخی منابع از آنها با عنوان "باصیری" و "باسوری" هم یاد می شود از ترکیب و همبستگی چند گروه قومی و زبانی تشکیل شده اند و در قسمت شرقی استان فارس، از جنوبی ترین نقطه تا شمالی ترین آن قلمرو دارند. در سال های اخیر بنا به ضرورت یکجانشینی و پراکندگی های اقلیمی بخش عمده ای از مردمان این ایل در روستاها و شهرهای مناطقی از: "فارس،چهارمحال و بختیاری، اصفهان و خوزستان" ساکن شده اند.

 

بنا بر شواهد تاریخی در گذشته های دور هم بخشی از طوایف این ایل به "استان های کرمان، خراسان و سمنان" مهاجرت کرده اند.

 

بدرستی معلوم نیست باصری ها از چه زمانی و از کدامین سرزمین یا بر اثر کدام عامل یا حادثه به فارس کوچ کرده اند. اما آنچه معلوم و غیر قابل انکار است: تا اواخر حکومت صفویه در ایران در کتب معتبر تاریخی کوچک ترین نام و نقشی ازآنها در هیچ یک از حوادث و وقایع جنوب بر جای نمانده است.

 

شاید علت اصلی این نقیصه، گمنامی و کم اهمیتی این ایل در مقایسه با سایر ایلات قدرتمند در حوزه جنوب و غرب ایران بوده است و به همین دلیل مورخان ایرانی کمتر وقت خود را صرف تحقیق و بررسی در این خصوص کرده اند.

 

به قول "فدریک بارث" جامعه شناس نروژی که در سال 1961 میلادی در کتابی به نام "قبیله باصری" به تحلیل اوضاع و احوال حاکم بر این ایل پرداخته است: " از قلت اطلاعات و اخبار درباره این ایل می توان گمان برد که این قبیله نسبتاً کوچک و کم اهمیت بوده است."

 

همین علت باعث شده تا امروز آنچه در خصوص پیشینه ، وجه تسمیه و زبان این ایل مطرح می شود بیشتر حاصل نظریه پردازی مورخان روس و اروپایی باشد که بیش ازهمه از تعبیرهای جغرافیایی، تاریخی و انشقاق کلمه "باصری"، و بعضی  تحقیقات محلی ناقص فراهم آمده است.

 

آشنایی اندک مورخان اروپایی به فرهنگ ایلی و بیسوادی اغلب افراد قبایل (حتی در سطح خوانین و کلانترهای محلی)، باعث ثبت و ضبط اطلاعات بعضاً نادرست و متضاد گردیده و دستیابی به حقیقت را دشوار ساخته است.

 

به طور کلی، آنچه در این خصوص از سوی محققین ایرانی و خارجی بیان شده را می توان در قالب سه گروه تقسیم بندی نمود.                                       

 

               

 

گروه اول: معتقدان به فارس بودن

 

1- "میرزا حسن فسایی" در کتاب "فارسنامه ناصری" معتقد است زبان مردم ایل باصری فارسی است به جز تیره "چهار بنیجه" که ترک زبانند.

 

این نظریه بعدها منشأ بسیاری از نوشته ها و استنادات در خصوص ایل باصری شده و حتی مرحوم دهخدا هم در لغت نامه مشهور خود به آن استناد کرده است.

 

2- "فدریک بارث" استاد "دانشگاه اسلو" در کتاب "مونوگرافی ایل باصری" می نویسد باصری ها اغلب با زبان فارسی محلی شیراز، بعضی از آنها به دو زبان "فارسی و ترکی" و معدودی به دو زبان فارسی و عربی صحبت می کنند.

 

3- "مظفرقهرمانی" در کتاب "از باور تا ابیورد خراسان" می نویسد: گروهی درباره وجه تسمیه باصری ها معتقدند که باصری ها همان "پارسی ها" هستند. این ایل از بقایای نژاد ماد و پارس ساکن جنوب و معروف به پارسی بوده اند که به مرور زمان آن را به باصری یا باسری تبدیل نموده اند.

 

4- "دومینی" حقوقدان فرانسوی در کتاب "عشایر فارس" آورده است: ایل باصری یکی از ایلات قدیمی است که با "اصالت ایرانی" بیش از سه هزار خانوار صلح جو و آرام را در خود جای داده است.

 

 

 

5- "پییر اوبرلیگ" محقق امریکایی در کتاب "ترک های جنوب ایران" می نویسد: بنا به گفته "محمدخان ضرغامی" رئیس ایل و برادرش و چند ریش سفید که در "ماه مه 1975 میلادی" با آنها مصاحبه کردم. باصری ها از خراسان به فارس آمده اند و به "لهجه مشهدی" صحبت می کنند.

 

6-" غلامرضا توکلی" در کتاب ا"یل باصری ازترناس تا لهباز" معتقد است: باصریها از بقایای نژاد پارسی اند(پارس و ماد) و از آنجا که در اولین شهر پارسیان"پاسارگاد" ساکن بوده اند به آنان "پاساری" گفته اند. وی همچنین مدعی است: یکی از نشانه های بارز ایل باصری که پارسی نژادی آنها را بیشتر ثابت می کند نداشتن "سید" در ایل است.

 

7- "دمورگنی" (1913) باصری ها را دارای منشأ فارسی می داند.

 

8- "محمد حسینی" در کتاب "طایفه باصری در کومش" گفته است: برای نامگذاری آنها که در نزد عامه مردم به "باسوری" معروف بودند روایاتی نقل شده از جمله گروهی معتقدند از این جهت به آنها باصری می گویند که از روستایی به نام "باصر" نزدیک مرودشت شیراز برخاسته اند و از آنجا کوچ کرده اند و به لهجه فارسی شیرازی صحبت می کنند.

 

9- در کتاب "تاریخ وقایع عشایر فارس" تألیف "مظفر قهرمانی" آمده است: بعضی هم می گویند چون محل قشلاق آنها حوالی سروستان و فسا بوده و اهالی فارس فسا را (بسا) و زمین را (سیری) گفته اند ، از ترکیب دو کلمه "بسا" و "سیری" واژه باصری به وجود آمده است. و در ادامه می نویسد برخی از پژوهشگران و تفسیر کنندگان بر این باورند که ریشه کلمه "باصری" از "پاسارگاد" گرفته شده است. البته این یک نظریه است و با اینکه مدرکی در این زمینه وجود ندارد، بیشتر بزرگان و پیران قبیله این موضوع را تأیید می کند که "باصری" بدون شک و شبهه از "پاساری" گرفته شده و به این صورت در آمده است.

 

گروه دوم : معتقدان به عرب بودن

 

1-     موریه(1837 م) نائب سفارت انگلیس در ایران آنها را شاخه اصلی عرب های ایران می داند و نام باصری را از نام عرب های نزدیک بصره که بعد از فتوحات عرب به ایران آمده اند ، می داند.

 

2-     خانم شل (1850 م) همسر کلنل وزیر مختار انگلیس در ایران بر این باور است که باصری ها از دنباله "اعراب" هستند.

 

3-    " کواسکی" باصری ها را از "اعراب بصره" می داند.

 

4-     آ-لمپتون (عضو سفارت انگلیس درتهران ) می گوید آنها "عربند" و از بقایای نژاد سربازان و ملازمان ترک سردار فاطمی ارسلان بساسیری (حاکم نظامی بغداد) هستند که بعدها به واسطه طغیان علیه خلیفه عباسی توسط "طغرل سلجوقی" سرکوب و آواره مناطق مرکزی و جنوبی ایران شده اند.

 

5-     "سیسیل جی ادواردز" می نویسد: باصری ها مخلوطی از دنباله "ترک و عربند" و با یک لهجه تحریف شده "عربی" صحبت می کنند و از خراسان به فارس آمده اند.

 

6-     "ماری ترز" درسفرنامه اش به نواحی جنوبی ایران، این طایفه را"بصیری" معرفی کرده و آنها را مخلوطی از "عرب و ایرانی" می داند که از طریق خراسان به فارس مهاجرت کرده اند.

 

 

 

گروه سوم : معتقدان به ترک بودن

 

1-     "هنری فیلد" مردم شناس "موزه فیلد امریکا" در کتابی با عنوان "مردم شناسی ایران" که در سال1938 منتشر ساخت معتقد است تمامی تیره های باصری (بجز تیره چهار بنیچه که زبانشان فارسی است) ترک زبانند و در زمان صفویان به همراه سایر طوایف ترک به فارس کوچانده شده اند.

 

2-     "گارد" بر این باور است: که باصری ها مخلوطی از دنباله ترک و عرب ها می باشند.

 

3-     "کواسکی" معتقد است : باصری ها بخشی به ترکی و بخش دیگر به فارسی صحبت می کند.

 

4-     به عقیده "پروفسور محمد تقی زهتابی": باصری ها ازبقایای "ترکان باختری اند" که در حدود پنج هزارسال قبل در اورق( شهر سومری) از نواحی بین النهرین ساکن بوده اند و از آنجا که در ساخت داغ ها و علائم و نشانه های حکومتی اشتهار داشته اند به "باساری" یعنی "حک کننده داغ ها" مشهور شده اند.

 

5-     "ژ.دومورنی" معتقد است: باصری ها گروهی از غلامان و "سربازان زبده ترک" در دربار خلیفه عباسی بوده اند که از آنها برای سرکوب قیام ها و شورش ها و مأموریت های سنگین استفاده می شود و به همین دلیل به آنها "باسوران" یا "باسماچی" می گفته اند.

 

6-     "ولادمیر مینورسکی"شرق شناس شهیر روس و استاد دانشگاه لندن در "کتاب تاریخ قفقاز" (1943) معتقد است : باصری ها ازبقایای ایلات "ترک زبان شمال قفقازند" که در ناحیه جلگه حاصلخیز"ولگا" و "دون" ساکن بود اند و از آنجا که صاحب "گله های فراوان" و گوسفندان بسیار شده اند به آنان "بای سوری" یعنی "صاحبان گله های بزرگ" لقب داده اند. او معتقد است این ایل درآغاز کشورگشایی صفویه به همراه ایلات دیگرترک به فارس مهاجرت کرده اند.

 

7-     "مسعود کیهان" در جلد دوم کتاب "جغرافیای مفصل ایران" می نویسد: دردوره قاجاریه تیره های مهم ایل باصری عبارتند از: چهار بنیچه، "ترک زبان شکاری"، قنبری، علی میرزایی و ویسی.

 

8-     "هوشنگ سهام پور" در کتاب "تاریخچه ایلات و عشایرعرب خمسه فارس"، در بخش معروفی  طوایف ایل باصری می نویسد: شایان ذکر است که طوایف "سروستانی" و "ایلخاص" به "زبان ترکی" تکلم می کنند و همچنین طایفه "شکاری" که در حوالی داراب به صورت سیار زندگی می کند.

 

9-     "غلامرضا توکلی" در "کتاب ایل باصری از ترناس تا لهباز" در معرفی "طایفه حسین احمدی" می گوید.این طایفه پس از کشتن کلانتران "علی میرزایی" چند قسمت شده اندو شماری به روستای "آسپاس اقلید" و گروهی به روستای "چاه انجیر سروستان" رفته اند. آنچه مسلم است این عشیره دارای خوی و خصلت عشایری و به "زبان ترکی" صحبت می کرده اند.

 

10-  "خورموجی" در کتاب "حقایق الاخبار ناصری" در توصیف ایلات و عشایر ترک زبان ساکن فارس از طوایف: " قشقایی، خلج، باصری، اینانلو و بهارلو" اسم می برد و یاد آور می شود که به تازگی (زمان نگارش کتاب 1296 قمری است) آنها شروع به شرارت نموده اند.

 

11-  "فدریک بارث" در کتاب "ایل باصری" معتقد است : طایفه "آل قلی" ایل باصری بایستی از "قراچه قشقایی" مشتق شده باشد.

 

12-  "دکتر علیرضا صالحی" در کتاب "ترکان خراسان" یادآور می شود : که طوایف ترک زبان "میر، قره قلاق، صالحی و قوقی" در زمان حکومت نادرشاه از حوالی "قوچان" به فارس آمده و به ایل باصری پیوسته اند.

 

13-  "دکترسیروس پرهام" در کتاب "دستبافت های عشایری و روستایی فارس" معتقد است : باصری ها عمدتاً شیعه و فارسی زبانند و برخی تیره ها مانند آل قلی به ترکی قشقایی سخن می گویند.

 

14-  "مسعود کیهان" در "جغرافیای مفصل ایران" به نقل از "هنری فیلد" از دو تیره ویسی با (14 اولاد )و علی میرزایی با (6 اولاد )نام برده و ایل "ترک زبان نفر" را هم از تیره ها باصری بر می شمرد.وی همچنین معتقد است باصری ها و سایر طوایف خمسه به غیر از طایفه عرب، از نژاد ترکان قشقایی هسنند.

 

15-  "فدریک بارث" هم در کتاب "ایل باصری" معتقد است : بقایای ترک زبان ایل نفر "از لحاظ سیاسی و نژادی" وابسته به "ایل باصری" می باشد.

 

16-  "غلامرضا توکلی" در کتاب ایل باصری از ترناس تا لهباز می نویسد: گروه های چادرنشین متعدد دیگری نیز در منطقه "اصفهان" مدعی یک ارتباط ارثی و خونی با ایل باصری هستند که بیشتر آنها تحت "سلطه رؤسای ترک دره شوری" می باشند.

 

17-  "کاپیتان تومانسکی" که در سال 1894 میلادی سفری به جنوب ایران و خلیج فارس داشته، باصری ها رااز بقایای نژاد سردار "ترک ارسلان بساسیری" می داند که بعد ها بر اثر طغیان به نواحی جنوبی ایران گریخته اند و معتقد است بر اثر مرور زمان واژه "بساسیری" به "باسیری" تبدیل شده است.

 

18-  "دکتر صفی نژاد" در کتاب "عشایر مرکزی ایران" می نویسد: برخی تصور می کنند به خاطر "ترک بودن" ایلات بهارلو، اینانلو و نفر در همسایگی ایل باصری باید ایل باصری هم "ترک نژاد" باشند.

 

 ۱۹- "محمد حسینی" در کتاب طایفه باصری در کومش آورده است: گروهی دیگر نیز معتقدند باصریها از دو شاخه بزرگ تشکیل شده اند. یکی "علی میرزایی" که طبق روایات گوناگون از قدیم الایام در فارس ساکن بوده اند و اعتقاد بسیار است که از نژاد پارسی باشد و گروه "ویسی" که بسیاری به این اعتقاد هستند که از خراسان به فارس آمده اند و به ترک ها نزدیک بوده اند.

 

۲۰-"اسداله مردانی رحیمی" صاحب فرهنگ لغات قشقایی : از دیدار خود با "ملک منصورخان" آخرین "ایلخان قشقایی" یاد کرده و می گوید: ملک منصورخان معتقد بود باصری ها ترک نژادند و معنی کلمه باصری همان "بای سوری" یعنی"صاحبان گله های بزرگ" است.   

 

                            

 

نقد نظریه گروه اول:

 

به دلیل اهمیت کتاب "فارسنامه ناصری" و شخص "میرزاحسن فسایی" تقریباً، در بیش از "نود درصد" کتب و نوشته های فارسی در خصوص زبان و منشأ ایل باصری به همین چند جمله "میرزا حسن" استناد شده که گفته است: "زبان مردم ایل باصری فارسی است بجز تیره چهاربنیچه که ترک زبانند."

 

اما جالب است بدانید "هنری فیلد"، "مردم شناس شهیر امریکایی"  که در سال 1934 میلادی بعنوان "سرپرست هیئت اکتشافی مردم شناسی موزه فیلد امریکا" به ایران آمد و در خصوص ایلات و عشایر ایران به تحقیق و پژوهش پرداخت، در کتابی که بعدها با عنوان "مردم شناسی ایران" در سال 1938 میلادی منتشر ساخت نظریه ای متفاوت با فسایی ارائه کرده است، "فیلد" معتقد است تمامی تیره های باصری بجز (چهاربنیچه که زبانشان فارسی است)" ترک" زبانند.

 

برای اینکه بدانیم کدام یک ازاین دو نظریه متضاد به حقیقت نزدیک تر است، لازم است تا به سراغ طایفه "چهاربنیچه" برویم و به بررسی پیشینه و زبان این طایفه بپردازیم.

 

"چهار بنیچه" ازمشهورترین طوایف "عشایر کهکیلویه" است،"میخائیل سرگی یویچ ایوانف" در کتاب "عشایر جنوب" در این خصوص آورده است: پر جمعیت ترین و با نفوذترین عشایر "کهکیلویه" ائتلاف عشایر است که "جاکی" نام دارد. به نظر "و.مینورسکی" گروه "عشایر جاکی" از لحاظ اصل و نسب متشکل از عناصر کاملاً "فارس" است.و زبان شان  "فارسی لری" است. عشایر "جاکی" به دو دسته تقسیم می شوند: "چهار بنیچه" و "لیراوی"،شاخه "چهار بنیچه" متشکل است از "عشایر بویر احمدی"،" چرام"، "دشمن زیاری" و" نویی"،امروز طایفه "چهار بنیچه" در بخش های وسیعی از کهکیلویه و بویر احمد و ممسنی فارس ساکن  و از اصیل ترین اهالی این مناطق به شمار می روند که زبان همه آنها "فارسی با گویش لری" است .

 

 گویا در زمان "میرزا حسن فسایی" به دلیل نزدیکی مراتع و مسیر کوچ برخی از طوایف چهاربنیچه در ییلاقات اطراف اصفهان با برخی طوایف ایل "باصری" و نگرانی از تعدی و تجاوز ایلات بویراحمد به مراتع باصری ها به دستور حکومت مرکزی مدتی برخی از تیره های چاربنیچه تحت نظر ایل باصری ییلاق و قشلاق می کرده اند و از همین رو فسایی آنها را از طوایف باصری به حساب آورده است.

 

متأسفانه "اشتباه فاحش تاریخی" صاحب کتاب "فارسنامه"در خصوص زبان ایل باصری و طایفه چاربنیچه ناشی از غلط و جابه جایی چاپی یا هر چیز دیگری که باشد، بعدها به دلیل "عدم شناخت" محققان و نویسندگان از ساختار و پیشینه ایلات جنوب آنگونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و  این اشتباه فاحش تاریخی نه تنها اصلاح نگردیده، بلکه به همان صورت نقل و منتشر شده است.

 

 پرداختن و نقد نظرات "محققین خارجی" هم خالی از لطف نیست و با تامل در برخی از نظرات عنوان شده نکات جالب توجهی بدست می آید. مثلاً "اوبرلیگ"،"محقق امریکایی" که به گفته خودش با "محمدخان ضرغامی" و چند نفر دیگر مصاحبه داشته معتقد است:" باصری ها" از خراسان به فارس آمده اند و به "لهجه مشهدی" صحبت می کنند.

 

در خصوص مهاجرت باصری ها از خراسان به فارس نقل قول های فراوانی شده، چرا که "خراسان" دروازه ورودقبایل و عشایر" ترک زبانی" است که از دوره "سلجوقیان" به بعد وارد ایران می شده اند.

 

اما نتیجه گیری بعدی "اوبرلینگ" ،کاملاً "مضحک" و ناشی از "عدم شناخت" این "محقق امریکایی" از وضعیت ایلی و عشایری ایران است. چرا که وی گمان کرده خراسان یعنی شهر "مشهد" و بعد نتیجه رفته که لابد" باصری" هایی که از "خراسان" به "فارس" آمده اند باید به "لهجه مشهدی" صحبت کنند!

 

اگر بخواهیم در خصوص نظرات محققان خارجی ارزیابی دقیقی داشته باشیم به نظر می رسد نظریه "فدریک بارث"که می گوید "باصری ها به لهجه فارسی شیرازی و برخی به دو زبان ترکی و فارسی سخن می گویند" از همه منطقی تر به نظر می رسد. البته در همین خصوص هم یادآوری این نکته ضروری است که : اولاً بر خلاف مناطق مختلف آذربایجان، تمامی عشایر ترک زبان جنوب اعم از : "قشقایی" و "افشار" و "خلج" و ... همگی علاوه بر زبان مادری به "زبان فارسی" هم تسلط کامل دارند.چرا که از همان آغاز ورود، عشایری که در کوه ها و دره های جنوب و جنوب غربی ایران ساکن بوده اند، برای رفع امورات "اقتصادی" و "سیاسی" و "اداری" خود ناگزیر به تعامل با روستاییان و شهر های اطراف بوده اند، از آنجا که عمده ساکنان شهرها و روستائیان در این مناطق را بومیان "فارس زبان" تشکیل می دادند.زبان فارسی، زبان مشترک بومیان و روستاییان و عشایر بود. ضمن آنکه در خصوص "باصری" ها خود "بارث" در کتابش به چند نکته جالب توجه اشاره می کند: نخست آنکه : "در آغاز قبایل ترک بهارلو و اینانلو در میان ایل خمسه ممتاز و برجسته بودند و ایل باصری بعداً اهمیت یافت" نکته دوم اشاره به این نکته که اغلب افراد ایل باصری متفق القولند که در طی "سه نسل اخیر" این ایل از لحاظ "تعداد و قدرت" افزایش قابل ملاحظه ای یافته است، و سوم  آن که بر اساس نظرات خاندان قوام (رهبران ایل خمسه) این اتحادیه حدود 90 تا 100 سال قبل بوسیله "پدر قوام فعلی" تشکیل شده است،به نظر می رسد نتیجه این چند نوشته در میان تحقیقات "بارث" این باشد که وقتی با اهداف سیاسی یک اتحادیه ساخته می شود و سرکردگی آن به یک "اعیان زاده شهری" که "به ندرت در ایل ظاهر می شود" واگذار می گردد.وی نیز تلاش می کند تا جایگاه خود را در ایل مستحکم نماید و به همین منظور بسیاری از گماشتگان و سربازان و نوکران خود را به همراه بخش هایی از روستاییان و چوپانان محلی وارد ساختار ایل باصری می کند تا "توازن قوا" را به "نفع خود تغییر دهد. نتیجه اینکه،"قوامی ها" برای تسلط بر "ایلات خمسه" و مقابله با قشقایی ها سعی داشتند در میان "طایفه باصری" توازن جمعیتی را به نفع "گماشتگان" و "نیروهای بومی هوادار" خود تغییر دهند.

 

اما درخصوص نظرات "محققین محلی"، وضعیت بهتر از "محققین خارجی" نیست."غلامرضا توکلی" در " از ترناس تا لهباز" یکی از نشانه های بارز خود برای "پارسی نژاد" بودن این ایل را نداشتن "سید و سادات" در میان باصری ها عنوان می کند! گویا ایشان فراموش کرده اند که نسل "سادات" به ائمه طاهرین (ع) باز می گردد که آن ها هم بخشی از قبایل "عرب" شبه جزیره عربستان آن روز را شامل می شده اند و طبیعتاً نداشتن "سید" در ایل، حتی نمی تواند دلیل بر "عرب نبودن" هم باشد  چه رسد به "ترک یافارس ،یا کرد" و ...

 

ادعای "محمد حسینی" در کتاب "طوایف باصری در کومش" هم از اساس مردود است. چرا که به استناد تمامی اسناد موجود حداقل از دویست-سیصد سال گذشته تا به امروز هیچ روستایی در اطراف مرودشت شیراز به نام "باصر" وجود نداشته است

 

"محمد قهرمانی" هم که معتقدند: کلمه باصری از "پاسارگاد" گرفته شده. خود اعتراف دارند که در این زمینه هیچ مدرک قابل قبولی وجود ندارد. جالب اینکه با توجه به این "اعتراف صریح" با تکیه به نظر برخی "پیران قبیله" با تأکید اعلام می کند: که "بدون شک و شبهه" باصری از "پاساری" گرفته شده است.

 

 

 

نقد نظریه گروه دوم:

 

در خصوص "عرب" بودن نژاد و اصالت باصری ها، باید به دو نکته در این خصوص توجه نمود. اول آنکه: تقریباً تمام مدافعین و نقل کنندگان این نظریه را" محققین و کارکنان وابسته به سفارت انگلیس" در ایران تشکیل می دهند.

 

بر اساس شواهد تاریخی که در بخش های قبلی هم به آن پرداختیم "طایفه عرب" ارتباط نزدیکی با"انگلیسی ها" داشت و تشکیل اتحادیه ایلات خمسه هم بعد از کشته شدن "ایل بیگی ایل عرب" در جنگ با" قشقایی ها" ،با فشار انگلیسی ها و به دستور ناصرالدین شاه قاجار صورت گرفت. لذا کارکنان "سفارت انگلیسی" در آن زمان تعصب خاصی نسبت به "ایل عرب در ایران" داشته اند.

 

ضمناً آنکه این موضوع از یک پیشینه تاریخی غیر قابل انکار هم برخوردار است. چرا که "شاه عباس صفوی" وقتی پایتخت را از تبریز به اصفهان منتقل کرد، برای کنترل و تنبیه برخی ایلات ترک متمرد و مهار قدرت آنها سیاستهای مختلفی را در پیش گرفته.از جمله: "تبعید ایلات" تا "الحاق آنها به سایر اقوام" و ... همانطور که در در مباحث قبلی اشاره شد، شاخه "شیبانی طایفه عرب" در دستگاه صفویه صاحب "نفوذ فراوان" بودند. تا آنجا که بسیاری امرای سپاه فارس از میان این طایفه انتخاب می شدند.جالب اینکه تا سال (1868 میلادی) یک هنگ توپخانه" ارتش دولتی" را "عرب های شیبانی" تأمین می کردند. سیاست بها دادن به اقوام "غیر ترک" در مقابل" ترک های متمرد" باعث شد تا پادشاهان صفوی به دلیل همجواری "باصری ها" با "ایل عرب"، ریاست ایل باصری هم به رئیس ایل عرب یعنی "میرمهدی خان عرب شیبانی" واگذار کنند. گرچه بعد از فوت "میر مهدی خان"، باصری ها از اعراب جدا شدند، اما "میر شفیع"، پسر میر مهدی خان، با تبدیل نام خود از"عرب شیبانی" به "باصری" توانست زمام امور ایل باصری را برای مدتی در دست اعراب نگه دارد. تا اینکه در زمان "کریم خان زند"،" باصری ها" تحت نظر "خوانین قشقایی" قرار گرفتند.

 

 

 

نقد نظریه گروه سوم:

 

نکته جالب توجه در نظرات ارائه شده در گروه سوم، اذعان هر یک از مورخین به صورت جداگانه به ترک بودن یکی از طوایف ایل باصری است. یعنی هر مولفی تحت تاثیر نظریه فسایی ایل باصری را فارس زبان دانسته به استثناء طایفه یا طوایفی که خود مولف با آن سر و کار داشته است. اما با جمع آوری و در کنار هم گذاشتن مجموع نظرات مولفین و مورخین مختلف داخلی و خارجی نتایج جالب توجهی بدست می آید.

 

الف : "مسعود کیهان" در معرفی تیره های مهم باصری در دوره قاجاریه از "طایفه شکاری" با عنوان" ترک زبان شکاری" نام می برد و "هوشنگ سهام پور" هم در "تاریخچه ایلات عرب خمسه باصری"،" طایفه شکاری" را که در حوالی داراب به صورت سیار زندگی می کنند را "ترک زبان" می داند.

 

ب : "غلامرضا توکلی" در کتاب "ایل باصری از ترناس تا لهباز" در معرفی "طایفه حسین احمدی" اذعان می دارد: که این عشیره به "زبان ترکی" صحبت می کرده اند.

 

ج : "فدریک بارث" در کتاب "ایل باصری" و" سیروس پرهام" در "دستبافته های عشایری ایران" معتقدند طایفه "آل قلی" به "ترکی قشقایی" سخن می گویند.

 

د : در کتاب "تاریخچه ایلات عرب خمسه باصری" نوشته "هوشنگ سهام پور" اشاره شده است: که طوایف "سروستانی" و "ایلخاص" به "زبان ترکی" تکلم می کنند.همچنین "غلامرضا توکلی" در کتاب "ایل باصری از ترناس تا لهباز" در خصوص "طایفه ایلخاص" می نویسد: در برخی از نشریه ها یا کتاب هایی که به وسیله  افراد نا آگاه چاپ شده، "طایفه ایلخاص" را به دلیل سخن گفتن به "زبان ترکی غیر باصری" معرفی کرده اند.

 

ه : "دکتر علیرضا صالحی" هم در کتاب "ترکان خراسان" طوایف: "میر"، "قره قلاق"، "صالحی" و" قوقی" را از "ترک زبانان خراسان" می داند که به ایل باصری پیوسته اند.

 

و : "مسعود کیهان" ایل "ترک زبان نفر" را به اشتباه جزء طوایف "ایل باصری به حساب آورده است، جالب تر اینکه "فدریک بارث "هم در کتاب خود" ایل نفر" را از نظر سیاسی و نژادی وابسته به "ایل باصری" می داند.

 

 

 

نتیجه :

 

در یک نتیجه گیری مختصر از آنچه تاکنون ارائه گردید می توان اذعان داشت که برخلاف آنچه تاکنون مطرح شده، "ایل باصری" بومی فارس نیست.بلکه مانند دیگر ایلات "بهارلو"،" اینانلو" و" نفر" در "اتحادیه خمسه" دنباله ایلات ترک زبانی است که از خراسان بزرگ و سایر ولایات به فارس مهاجرت کرده اند. برای اثبات این ادعا به ذکر این چند نمونه اکتفا می کنیم:

 

1-برابر نوشته های "مکتوب" محققین که در نظریه سوم ارائه گردید: طوایف "شکاری"،"آل قلی"، "ایلخاص"، "سروستانی"، "حسین احمدی"،  "میر"، " قره قلاق"،"صالحی" و" قوقی" از بقایای نژاد ترک بوده و به زبان ترکی قشقایی تکلم می کنند.ضمن آنکه در سده های اخیر با پیوستن طوایفی نظیر: "کرمی"،"ظهرابی" و" علی قنبری" که از نژاد و اصالت ترکی برخوردارند، بخش عمده ای از طوایف تشکیل دهنده ایل باصری را طوایف ترک تبار تشکیل می دهند.

 

2-در بیش از هشتاد درصد آثار منتشره در خصوص باصری ها به این نکته که: بخشی از طوایف باصری از خراسان به فارس آمده اند اشاره شده است. برای نمونه: "محمد حسینی" درکتاب "طایفه باصری در کومش" می نویسد: باصری از دو شاخه بزرگ تشکیل شده است. علی میرزایی و ویسی، که در خصوص "ویسی ها" بسیاری بر این اعتقاد هستند که از خراسان به فارس آمده اند و به "ترک ها" نزدیک بوده اند. "توکلی" هم درکتاب "ایل باصری" می نویسند : گروهی بر این باورند که شخص "ویس" جد بزرگ این قبیله از "خراسان بزرگ" مهاجرت کرده و به فارس آمده  است.

 

با توجه به مثال های فوق و تأکید به این نکته تاریخی که:  با حکمرانی اقوام ترک نظیر سلجویان، تیموریان، خوارزمشاهیان، افشاریان و ... بخشی از قبایل و ایلات ترک آسیای مرکزی از طریق خراسان بزرگ وارد ایران شد و بعدها در اثر حوادث و وقایع گوناگون در سراسر ایران خصوصاً مناطق جنوبی رشته کوه های زاگرس ساکن شدند، به نظر می رسد هسته اولیه ایل باصری از همین طوایف "ترک زبان" تشکیل شده اما بعدها با تشکیل اتحادیه ایلات خمسه و مرکزیت باصری ها در این اتحادیه ، "خاندان قوام" برای استحکام حکومت خود بر "ایلات پنجگانه" تلاش کردند تا در هسته مرکزی این ایل، طوایفی فارس زبان با محوریت معتمدین و عشایر بومی ایجاد کنند و با به حاشیه راندن طوایف ترک تبار،یک جریان مخالف بومی در مقابل قشقایی ها به وجود آورند.البته خصومت انگلیسی ها و حکومت مرکزی با قشقایی ها و رفاقت با خاندان قوام شیرازی از یک سو، و بعدها سیاست ترک ستیزی و "پهلوی اول و دوم" از سوی دیگر در استمرار و گسترش این سیاست بسیارمؤثر واقع شده است.

 

 

 

3- بسیاری از"مأموران سیار" ثبت احوال که در گذشته برای ثبت تولد نوزادان و صدور شناسنامه در مناطق کوهستانی و صعب العبور به چادر ایلات و عشایر مراجعه می کردند، اغلب دارای سواد ابتدایی و سطحی بودند و در نتیجه بسیاری از القاب و عناوین با اغلاط فراوان در شناسنامه ها درج می شد و به همین دلیل پسوند "باصری" توسط این مأموران به اشکال مختلف نظیر: باصری، باسوری، باصیری، باسیری نوشته شده است.

 

به دلیل این نقیصه، تنها می توان با توجه به نحوه تلفظ و انشقاق کلمه باصری در طوایف گوناگون بر صحت برخی وجه تسمیه های در خصوص این ایل صحه گذاشت. البته تعیین این نکته که کدام طایفه تلفظی صحیح از باصری را ارائه می دهد، عملاً امکان پذیر نیست. اما اگر فرض را بر قبول تلفظ ترکی باصری بگذاریم آنوقت می شود برای این نحوه تلفظ شاهد مثال هم ذکر کرد. برای نمونه : "محمد حسینی" در فصل اول کتاب "طایفه باصری در کومش" می نویسد: برای علت نامگذاری آنها که در نزد عامه مردم به "باسوری" معروف بودند،روایت های مختلفی ذکر کرده اند. یا در جای دیگری می گوید:" وقتی مردم "قومس" از شهری و روستایی نام "باسوری ها" را می شنیدند، دچار ترس و لرز می شدند."

 

همچنین "اولنس دوشوتن" در خاطرات خود در راه اصفهان، از کوچ نشینانی یاد می کند که اصالت خود را از "ترکان شیراز" و متعلق به "طایفه باسوری" می دانستند.

 

پایان سخن اینکه با ذکرآنچه گذشت اگر "ترک بودن اصالت اولیه باصری ها" را بپذیریم، به نظر می رسد نظریه "ولادمیر مینورسکی"،" شرق شناس شهیر روس"در خصوص وجه تسمیه این ایل،از سایر نظرات به واقعیت نزدیکتر است.

 

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که: "باصری" تغییر یافته کلمه ترکی" بای سوری" است ،که از دو بخش ترکی "بای" به معنی:" بزرگ" و" سوری" به معنی :"گله های گوسفند"، تشکیل شده است.و به عبارتی، بای سوری یعنی : صاحب گله های بزرگ  .

 

                                                            

 

                                            تهران -  سه اردیبهشت ۱۳۹۰ هجری (23 آوریل 2011 میلادی)

 

 

 

 

 

                                                                                                                     

 

+ نوشته شده در سه شنبه بیستم اردیبهشت 1390ساعت 15:37 توسط محسن احمدی | 10 نظر

علی اصغر بازدید : 135 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)

ايل باصری یکى از ایل های بزرگ فارس است و به خاطرقالی هاوگلیم های خود شهرت دارد.]۱ ایل باصری از بقایای نژاد پارسی (ماد و پارس) ساکن جنوب ایران و معروف به پارسی ها بوده اند که مرور زمان آن را به پاساری و باصری تبدیل نموده است. ییلاق این ایل عبارت است از سرحد چهار دانگه تا مجاورت پایتخت پارسها یعنی پاسارگاد . ایل راه آن ها از طریق راه ارتباطی پاسارگاد به تخت جمشید تنگ بلاغی و کمین است و قشلاق ایل بهترین مراتع در دشت های پر نعمت لارستان مانند دشت هرم از سحرگاه تا بنارویه و دشت گور و دشت موش می باشد.برخی از پژوهشگران بر این باورند که ریشه ی کلمه ی باصری از پاسارگاد گرفته شده که در ابتدا پاساری بوده و سپس معرب آن باصری شده است.البته این یک نظریه است و با این که مدرکی در این زمینه وجود ندارد ولی بیشتر بزرگان و پیران قبیله این موضوع را تأکید می کنند که باصری از پاساری گرفته شده است. 

 

منبع نوشته: http://www.pasargadia.ir/post/2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 95
  • بازدید سال : 400
  • بازدید کلی : 3,477